Thursday 30 June 2011

نامه از طرف یکی از ورزشکاران دومیدانی

نمی دونم از کجا شروع کنم... رفتن تو پیست تارتانی که همیشه سر مسابقات مون مریم با اون دوربین بزرگش و لبخندش دنبال ما می دوید با لفظ قهرمان... قهرمان... بهمون روحیه می داد و تند تند عکس می گرفت... این روزها برام سخت شده... به هرکجای پیست نگاه می کنم چهارچوب یکی از عکس هایی رو می بینم که ماها توش هستیم و مریم عکاسش بوده... دومیدانی... بله دو میدانی این رشته ی انفرادی و سخت که تو ایران طرفدار چندانی نداره و خیلیا اصلا جزء قسمت دویدنش چیزی نمیدونن، شده بود پاتوق این روزهای مریم... دیگه تک تک رکوردهای ایرانم میدونه این دختر... یاد روزهایی که تو تمرین های سخت فرو می رفتیم و بعدش از خستگی نای بلند شدن از زمین رو نداشتیم ولی با شنیدن صدای عکاسیِ مریم و لبخند اون بود که تازه و سرحال می شدیم... یاد این ها بخیر... خدایا مریم رو به ما برگردون.ه

No comments:

Post a Comment