نا آرام گرفته ام مریم!ه
سرم مدام به دیوارهای ِ بی سبب˚ انفرادی˚ بودنت اصابت می کند.ه
شده ام گران از نگرانیِ اخبار این ماه ِ نبودنت
مریم...ه
ما در جهان سوم زندگی می کنیم...!ه
ما در جهانِ دهخدا که مجد را بزرگی و جوانمردی می نامد...ه
جهانی که تو با بی هیچ سببی صبحت را از درد˚
هـــــــای شاید می کشی...ه
آآآآآآآی می کشم
آآآآی... آآآآه می کشم...ه
یا نه...ه
هـــــــــــــــی می کشم به دیوارهای سلولت از درد،ه
که درد از ستون ِ فقرات ِ ما بالا رفته است مریم...ه
مریم...ه
تنت مریم...ه
تنت به ناز مریم...ه
تنت به ناز طبیبان مریم...ه
نیازمند...ه
نیازمند...ه
نیازمند مریم...ه
طبیبان ِ نیازمند... نیازمندِ مباد مریم... ه
مباد مریم!ه
مباد که از دردِ سر خم کردن˚ سر خم کنیم مریم...ه
بیست و پنجم تیرماه هزار و سیصد و نود
سرم مدام به دیوارهای ِ بی سبب˚ انفرادی˚ بودنت اصابت می کند.ه
شده ام گران از نگرانیِ اخبار این ماه ِ نبودنت
مریم...ه
ما در جهان سوم زندگی می کنیم...!ه
ما در جهانِ دهخدا که مجد را بزرگی و جوانمردی می نامد...ه
جهانی که تو با بی هیچ سببی صبحت را از درد˚
هـــــــای شاید می کشی...ه
آآآآآآآی می کشم
آآآآی... آآآآه می کشم...ه
یا نه...ه
هـــــــــــــــی می کشم به دیوارهای سلولت از درد،ه
که درد از ستون ِ فقرات ِ ما بالا رفته است مریم...ه
مریم...ه
تنت مریم...ه
تنت به ناز مریم...ه
تنت به ناز طبیبان مریم...ه
نیازمند...ه
نیازمند...ه
نیازمند مریم...ه
طبیبان ِ نیازمند... نیازمندِ مباد مریم... ه
مباد مریم!ه
مباد که از دردِ سر خم کردن˚ سر خم کنیم مریم...ه
بیست و پنجم تیرماه هزار و سیصد و نود
No comments:
Post a Comment